فروغی بسطامی:عمری که صرف عشق نگردد بطالت است راهی که رو به دوست ندارد ضلالت است
❈۱❈
عمری که صرف عشق نگردد بطالت است
راهی که رو به دوست ندارد ضلالت است
من مجرم محبت و دوزخ فراق یار
واه درون به صدق مقالم دلالت است
❈۲❈
گیرم به خون دیده نویسم رساله را
کس را در آن حریم چه حد رسالت است
در عمر خود به هیچ قناعت نمودهام
تا روزیم به تنگ دهانش حوالت است
❈۳❈
کام ار به استمالت ازو میتوان گرفت
هر نالهام علامت صد استمالت است
گر سر نهم به پای تو عین سعادت است
ور جان کنم فدای تو جای خجالت است
❈۴❈
آمد بهار و خاطر من شد ملولتر
زیرا که باغ بیتو محل ملالت است
گفتم که با تو صورت حالی بیان کنم
دردا که حال عشق برون از مقالت است
❈۵❈
برخیز تا به پای شود روز رستخیز
وآنگه ببین شهید غمت در چه حالت است
کی میکند قبول فروغی به بندگی
فرماندهی که صاحب چندین جلالت است
کامنت ها