گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فروغی بسطامی:هر گه که آن خسرو زرین کمر از جا برخاست آسمان گفت که قرص قمر از جا بر خاست

❈۱❈
هر گه که آن خسرو زرین کمر از جا برخاست آسمان گفت که قرص قمر از جا بر خاست
گر بساط می و معشوق نباشد به میان به چه امید توان هر سحر از جا بر خاست
❈۲❈
مگر آن سرو خرامنده به رفتار آمد که بسی دیدهٔ حسرت نگر از جا برخاست
چشم مخمور وی از مستی می شد هشیار ساقی مردم صاحب نظر از جا بر خاست
❈۳❈
شور شیرین نه همین تارک فرهاد شکافت که پسر از پی قتل پدراز جا بر خاست
بی‌دلان را خبری از دل غارت زده نیست که صف غمزهٔ او بی‌خبر از جا برخاست
❈۴❈
ماه با طلعت او بیهده سر زد ز افق سرو با قامت او بی ثمر از جا بر خاست
دوش در خواب خوش آشوب قیامت دیدم صبح‌دم قامت آن سیم‌تر از جا بر خاست
❈۵❈
حرفی از مرهم یاقوت لبش می‌گفتم یک جهان خسته خونین جگر از جا بر خاست
با خیال لب شیرین شکر گفتارش هر چه کشتم به زمین نیشکر از جا بر خاست
❈۶❈
آن قدر خون مرا ریخت صف مژگانش که به خون‌خواهی من چشم تر از جا بر خاست
همسری خواستم از بهر سهی قامت دوست علم خسرو انجم حشر از جا بر خاست
❈۷❈
ناصرالدین شه منصور که با رایت او آیت نصرت فتح و ظفر از جا بر خاست
تا از آن لعل گهر بار فروغی دم زد بی خریداری نظمش گهر از جا بر خاست

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها