گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فروغی بسطامی:بنشست و ز رخ پرده برانداخته برخاست کار من دل سوخته را ساخته برخاست

❈۱❈
بنشست و ز رخ پرده برانداخته برخاست کار من دل سوخته را ساخته برخاست
ماهی است چو با طلعت افروخته بنشست سروی است چو با قامت افراخته برخاست
❈۲❈
پیداست ز بالیدن بالای بلندش کز بهر هلاک من دلباخته برخاست
چشمش پی خون ریختن مردم هشیار مستی است که با تیغ ستم آخته برخاست
❈۳❈
افسوس که از انجمن آن ماه سیه چشم ما را همه نادیده و نشناخته برخاست
آن ترک نوازنده به سرحلقهٔ عشاق کز خاک درش با تن نگداخته برخاست
❈۴❈
تا سایهٔ شمشاد تو افتاد به بستان بر سرو سهی دود دل فاخته برخاست
خندید به آیینهٔ خورشید فروغی تا صفحهٔ دل از همه پرداخته برخاست

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

سید محسن
2019-12-27T02:32:01
بیت ششم از نظر معنا مغشوش بنظر میرسد
سید محسن
2019-12-27T02:35:31
شاید در مصرع اول بیت شش یک کلمه جا افتاده باشد...من حدس میزنم اینطور بوده----آن ترک نوازنده که سر حلقه عشاق بود----با معنای مصرع دوم هماهنگ است. البته من شاعر نیستم.