گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فروغی بسطامی:گر باغبان نظر به گلستان کند تو را بر تخت گل نشاند و سلطان کند تو را

❈۱❈
گر باغبان نظر به گلستان کند تو را بر تخت گل نشاند و سلطان کند تو را
گر صبح‌دم به دامن گلشن گذر کنی دست نسیم، گل به سرافشان کند تو را
❈۲❈
مشرق هزار پاره کند جیب خویشتن گر یک نظر به چاک گریبان کند تو را
ای کاش چهرهٔ تو سحر بنگرد سپهر تا قبله گاه مهر درخشان کند تو را
❈۳❈
دور فلک به چشم تو تعلیم سحر داد تا چشم بند مردم دوران کند تو را
چون مار زخم خورده، دل افتد به پیچ و تاب هرگه که یاد طرهٔ پیچان کند تو را
❈۴❈
در هیچ حال خاطر ما از تو جمع نیست قربان حالتی که پریشان کند تو را
با هیچ‌کس به کشتن من مشورت مکن ترسم خدا نکرده، پشیمان کند تو را
❈۵❈
الحق سزد که تربیت خسرو عجم میر نظام لشکر ایران کند تو را
جم احتشام ناصرالدین شه که عون او هم‌داستان رستم دستان کند تو را
❈۶❈
داند هلاک جان فروغی به دست کیست هر کس که سیر نرگس فتان کند تو را

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

بیخبر
2015-08-12T17:19:49
منظور بیت شماره 7 میباشد
بیخبر
2014-05-19T08:37:27
با سلام بنده حقیرنسبت به این بیت نکته کوچکی را باید یادآور شوم. چون عاشق واقعی هیچگاه راضی نیست که به معشوقش آزار و اذیتی برسد حتی راضی به نگرانی و پریشانی معشوق خویش نیست لذا این بیت از نظر مفهومی اشتباه می‌باشد. اگر عاشق راضی به چنین عملی شد عاشق واقعی نیست و این عمل (راضی بودن به آزار و حتی نگرانی معشوق) ناشی از حب نفس و ترجیح خویش به معشوق و حس انتقامجویی است که در مورد معشوق هیچگاه درست نیست. شاهد سخن اینکه حضرت حافظ در غزلی چنین فرموده (صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت گل بخندید که از راست نرنجیم ولی هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت)لذا حقیر برای این بیت جناب بسطامی بیت زیر را پیشنهاد می‌کنم.در هیچ حال خاطرم از خویش جمع نیست ترسم ز حالتی که پریشان کند تو را
ناشناس
2014-06-18T10:41:57
با سلام اخیرا یک بیت زیبا از وحشی بافقی نیز به نطر این جانب رسید که شاهد محکم دیگری بر سخنم میباشد. لطفا ملاحظه فرمایید:گو جان و سر برو غرض ما رضای توست حاشا که ما زیان تو خواهیم و سود خویش(بیخبر)
سید محسن
2019-12-25T13:44:01
با عرض ادب خدمت (بیخبر) روی سخن شاعر با طره موی معشوق است و در ادامه بیت قبل گفته---و پریشانی موی معشوق در نظرش بوده---با عرض معذرت و امید قبول
محمد
2020-04-20T19:10:37
با سلام در ارتباط با بیت هفتم از این شعر نظر بنده حقیر این است که اصل مطلب خلاف عرض شما می باشد چرا که در مصرع اول از بیت هفتم شاعر بیان می کند که هیچگاه خیالم خالی از فکر تو نیست و همواره در ذهن من هستی و بیرون نمی روی و در مصرع دوم حالتی از معشوق که عاشق را به شور می آورد را بیان نموده یعنی با ان حالت تجسم معشوق در ذهن و جان عاشق پدیدار می شود و اشتیاق دو چندان که ان حالت را پریشانی ذکر کردهبا تشکر
امیر
2021-02-27T00:19:04
درود جناب محمد از نظر بنده معنی بیت 7 : خاطر (دل ) جمع (آرامش و آسوده خاطر بودن )دل من در راه عشقت همیشه در سوز و گداز است و یک دم آرامش ندارد و در مصرع 2 حالتی از معشوق رو به رخ میکشه (پریشانی) که بر پریشانی خود اضافه می شود ...