فروغی بسطامی:کار من تا به زلف یار من است صد هزاران گره به کار من است
❈۱❈
کار من تا به زلف یار من است
صد هزاران گره به کار من است
هر کجا روز تیرهای بینی
دست پرورد روزگار من است
❈۲❈
شادمانی به شدمن ارزانی
تا غم دوست دوستدار من است
ناصح تیرهدل چنان داند
که محبت به اختیار من است
❈۳❈
آن که در هیچ جا قرارش نیست
دل بیصبر و بیقرار من است
پی طفلان نوش لب گیرد
طفل اشکی که در کنار من است
❈۴❈
صبح محشر که گفت واعظ شهر
از پس شام انتظار من است
آن قیامت که عاشقان خواهند
قامت سرو گلعذار من است
❈۵❈
مجلسآرای عالم معنی
صورت نازنین نگار من است
من فروغی پیمبر سخنم
معجزم نظم آبدار من است
کامنت ها