فروغی بسطامی:گر نه زلفش پی شبیخون است پس چرا حال دل دگرگون است
❈۱❈
گر نه زلفش پی شبیخون است
پس چرا حال دل دگرگون است
درد شیرین دوای فرهاد است
غم لیلی نشاط مجنون است
❈۲❈
صبر در چنگ شوق مغلوب است
عقل در کار عشق مفتون است
چون ننالم که تیغ بر فرق است
چون نگریم که بخت وارون است
❈۳❈
خون من ریخت قاتلی که به حشر
کشتهاش از حساب بیرون است
قسمت من ز کارخانهٔ عشق
داغ و دردی که از حد افزون است
❈۴❈
می حرام است خاصه در رمضان
جز بر آن لعل لب که میگون است
گر ز دست تو گریه سر نکنم
چه کنم با دلی که پر خون است
❈۵❈
تا فروغی غزلسرای تو شد
صاحب صد هزار مصمون است
کامنت ها