فریدون مشیری:دانه می چید کبوتر، به سرافشانی بید
❈۱❈
دانه می چید کبوتر،
به سرافشانی بید
لانه می ساخت پرستو،
به تماشا خورشید
❈۲❈
صبح، از برجِ سپیداران ، می آمد باز
روز ، با شادی گنجشکان ، می شد آغاز.
❈۳❈
نغمه سازانِ سراپردء دستان و نوا
روی این سبزء گسترده سراپرده رها.
دشت، همچون پر پروانه پرُ از نقش و نگار
❈۴❈
پَرزنان هر سو پروانهء رنگین بهار.
هست و من یافته ام در همه ذرات ، بسی
روح شیدای کسی ، نور و نسیم نفسی!
❈۵❈
می دمد در همه، این روح نوازشگرِ پاک
می وزد بر همه، این نور و نسیم از دل ِ خاک!
❈۶❈
چشم اگر هست به پیدا و به ناپیدا باز
نیک بیند که چه غوغاست در این چشم انداز:
مهر، چون مادر، می تابد، سرشاز از مهر
❈۷❈
نور می بارد از آینه پاک سپهر
می تپد گرم، هم آوازِ زمانِ ، قلب زمین
موج موسیقی رویش! چه خوش افکنده طنین ،
❈۸❈
ابر، می آید سر تا پا ایثار و نثار
سینه ریزش را می بخشد بر شالیزار
❈۹❈
رود، می گرید تا سبزه بخندد شاداب
آب، می خواهد جاری کند از چوب، گلاب!
خاک، می کوشد، تا دانه نماید پرواز!
❈۱۰❈
باد، می رقصد تا غنچه بخواند آواز !
مرغ، می خواند تا سنگ نباشد دلتنگ
مهر می خواهد تا لعل بسازد از سنگ !
❈۱۱❈
تاک، صد بوسه ز خورشید رباید از دور
تا که صد خوشه چو خورشید برآرد انگور !
❈۱۲❈
سرو ، نیلوفرِ نشکفته نوخاسته را
می دهد یاری کز شاخه بیاید بالا !
سرخوشانند ، ستایشگر خورشید و زمین
❈۱۳❈
همه مهر است و محبت نه جدال است و نه کین .
اشک می جوشد در چشمه چشمم ناگاه
بغض می پیچد در سینه سوزانم، آه !
❈۱۴❈
پس چرا ما نتوانیم که این سان باشیم؟
به خود آییم و بخواهیم که :
انسان باشیم !
❈۱۵❈
.
http://afasoft.ir/post/۳۷
کامنت ها