فریدون مشیری:بالای بامِ«شصت و سه سال» ایستاده ام اکنون،تمام منظره پیداست!
❈۱❈
بالای بامِ«شصت و سه سال» ایستاده ام
اکنون،تمام منظره پیداست!
از روز های نزدیک،
تا سال های دور،
❈۲❈
آن خانه های کوچکِ غمناک
و آن کوچه های سنگی باریک
آن چهره های پاک و گرامی
و آن خاطرات روشن وتاریک.
❈۳❈
آن یاد های گم شده در باد
و آن همرهان خووب که از دست داده ام.
*
پرسی اگر:
❈۴❈
ــ جمال جهان را،
ــ باری ــ چگونه دیده ای؟
در پاسخت بگو؛ چه بگویم؟
جز آنکه نقش منظره ام را
❈۵❈
با قطره های اشک بشویم...
آنگاه، که از کنار هیاهوی زندگی
خاموش بگذرم
با حسرتی عظیم که با خویش میبرم
❈۶❈
با کوله بارشعر،که بر جا نهاده ام!
کامنت ها