فریدون مشیری:گلِ نگاه تو، در کار دلربایی بود. فضای خانه پُر از عطر آشنایی بود
❈۱❈
گلِ نگاه تو، در کار دلربایی بود.
فضای خانه پُر از عطر آشنایی بود
به رقص آمده بودم چو ذرّه ای در نور
❈۲❈
ز شوق و شور،
که پرواز در رهایی بود.
چه جای گل، که تو لبخند می زدی با مهر
❈۳❈
چه جای عمر، که خواب خوش طلایی بود!
هزار بوسه به سوی خدا فرستادم
از آنکه دیدن تو قسمت خدایی بود.
❈۴❈
شب از کرانه دنیای من جدا شده بود
که هر چه بود تو بودیّ و روشنایی بود
کامنت ها