فریدون مشیری: یک کهکشان شکوفه گیلاس نقشی کشیده بود بر آن نیلگون پرند
❈۱❈
یک کهکشان شکوفه گیلاس
نقشی کشیده بود بر آن نیلگون پرند
شعری نوشته بود بر آن آبی بلند
❈۲❈
موسیقی بهار
چون موجی از لطافت شادی نشاط نور
در صحنه فضا مترنم بود
❈۳❈
تالار دره راه
تا انتهای دامنه می پیمود
هر ذره وجود من از شور و حال مست
❈۴❈
بر روی این ترنم رنگین
آغوش می گشود
اردیبهشت و دره دربند
تا هر کجا بود مسیر نگاه گل
❈۵❈
بام و هوا درخت زمین سبزه راه گل
تا بی کران طراوت
تا دلبخواه گل
❈۶❈
با این که دست مهر طبیعت ز شاخسار
گل می کند نثار
در پهنه خزان زده روح این دیار
یک لب خنده بازنبینم درین بهار
❈۷❈
یک دیده بی سرشک نیابی به رهگذر
آیا من این بهشت گل و نور و نغمه را
نادیده بگذرم
❈۸❈
یک کهکشان شکوفه گیلاس را دریغ
باید ز پشت پرده ای از
اشک بنگرم
کامنت ها