فریدون مشیری:شب، همه دروازههایش باز بود آسمان چون پرنیان ناز بود
❈۱❈
شب، همه دروازههایش باز بود
آسمان چون پرنیان ناز بود
گرم، در رگ های ما، روح شراب
همچو خون میگشت و در اعجاز بود
❈۲❈
با نوازشهای دلخواه نسیم
نغمههای ساز در پرواز بود
در همه ذرات عالم، بوی عشق
زندگی لبریز از آواز بود
❈۳❈
بال در بال کبوترهای یاد
روح من در دوردست راز بود
کامنت ها