فریدون مشیری:هنوز شعله کشد آتش نهانی من هنوز خسته، نفس می زند جوانی من
❈۱❈
هنوز شعله کشد آتش نهانی من
هنوز خسته، نفس می زند جوانی من
هنوز از چمن کودکی به جا مانده ست
دو برگ سبز درین چهرهء خزانی من
❈۲❈
گذشت شوکت رنگینِ آن همیشه بهار
به زرد و سرخ زند باغ زندگانی من
ورق ورق همهء روزها پراکنده ست
ز تند باد بپرسی مگرنشانی من
❈۳❈
بجز غم تو، که بر عهخد خویش پای فشرد
دگر کسی ننشید به همزبانی من
کامنت ها