فریدون مشیری:نیمه شب، از نالة مرغی که در ژرفای ظلمت
❈۱❈
نیمه شب،
از نالة مرغی که در ژرفای ظلمت
بال و پر می زد
زجا جستم
❈۲❈
نالة آن مرغ زخمی همچنان از دور می آمد
لحظهای در بهت بنشستم
نالة آن مرغ زخمی همچنان از دور میآمد
*
❈۳❈
ماه غمگین
ابر سنگین
❈۴❈
خانه در غربت
نالة آن مرغ زخمی همچنان از دور می آمد
لحظههایی شهر سرشار از صدای نالة مرغان زخمی شد
اوج این موسیقی غمناک، در افلاک می پیچید!
اوج این موسیقی غمناک، در افلاک می پیچید!
*
❈۵❈
مانده بوده سخت در حیرت که آیا هیچکاری میتوانستم؟
*
❈۶❈
آسمان، هستی، خدا، شب، برگها چیزی
نمی گفتند
آه در هر خانه این شهر،
مادران با گریه میخفتند،
❈۷❈
دانستم!
کامنت ها