فریدون مشیری:چه غم که در دل این برجهای سیمانی ز باغ و باغچه دورم، در این اتاق صبور
❈۱❈
چه غم که در دل این برجهای سیمانی
ز باغ و باغچه دورم، در این اتاق صبور
همین درخت پر از برگ سبز تازه و نغز
که قاب پنجرهام را تمام پوشانده است
❈۲❈
به چشم من باغی است.
وگر هزار درخت
بر آن بیفزایند
❈۳❈
جمال پنجرة من نمی کند تغییر
که بسته راز تسلای من به صحبت پیر
ــ «چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند
❈۴❈
گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر»
کامنت ها