گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فریدون مشیری:بهار می رسد، اما ز گل نشانش نیست نسیم، رقص گل آویز گل فشانش نیست

❈۱❈
بهار می رسد، اما ز گل نشانش نیست نسیم، رقص گل آویز گل فشانش نیست
دلم به گریه خونین ابر می سوزد که باغ، خنده به گلبرگ ارغوانش نیست
❈۲❈
چنین بهشت کلاغان وبلبلان خاموش! بهار نیست به باغی که باغبانش نیست.
چه دل گرفته هوایی، چه پا فشرده شبی که یک ستاره لرزان در آسمانش نیست!
❈۳❈
کبوتری که در این آسمان گشاید بال دگر امیدِ رسیدن به آشیانش نیست.
ستاره نیز به تنهاییش گمان نبرد کسی که همنفسش هست و همزبانش نیست!
❈۴❈
جهانبه جان من آنگونه سرد مهری کرد، که در بهار و خزان، کار با جهانش نیست
ز یک ترانه به خود رنگ جاودان نزند دلی که چون دل من رنج جاودانش نیست.

فایل صوتی ابر و کوچه بهار می رسد، اما

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها