گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فریدون مشیری:تا غم آویز آفاق خاموش ابرها سینه بر هم فشرده ،

❈۱❈
تا غم آویز آفاق خاموش ابرها سینه بر هم فشرده ،
خنده روشنی های خورشید در دل تبرگی های فسرده،
❈۲❈
ساز افسانه پرداز باران بانگ زاری به افلک برده
ناودان ناله سر داده غمناک !
❈۳❈
روز، در ابرها رو نهفته کس نمی گیرد از او سراغی
گر نگاهی ،دَوَد سوی خورشید کور سو می زند شب چراغی
❈۴❈
ور صدایی به گوش اید از دور هوی باد است و های کلاغی
چشم هر برگ از اشک لبریز
❈۵❈
می برد باد تا سینه دشت، عطر خاطر نو از بهاران.
می کشد کوه بر شانه خویش. بار افسانه روزگاران،
❈۶❈
من در این صبحگاه غم انگیز دل سپرده به آهنگ باران.
باغ چشم انتظار بهار است.
❈۷❈
دیر گاهی است کاین ابر انبوه، از کران تا کران تار بسته،
آسمان زلال از دَم او همچو ایینه ز نگار بسته
❈۸❈
عنکبوتی است کز تار ظلمت ، پیش خورشید دیوار بسته
صبح، پژمرده تر از غروب است.
❈۹❈
تا بشنویم ز دل ابر غم را در سر من هوای شراب است
باده ام گر نه درمان درد است؛ مستی ام گر نه داروی خواب است؛
❈۱۰❈
با دلم خنده جام گوید: پشت این ابرها آفتاب است !
بادبان میکشد زورق صبح  

فایل صوتی ابر و کوچه ابر

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها