فریدون مشیری:چو آفتاب درآی از درم شراب بنوش شراب شبنم جان را چو آفتاب بنوش
❈۱❈
چو آفتاب درآی از درم شراب بنوش
شراب شبنم جان را چو آفتاب بنوش
چراغ میکده دیوان حافظ است بیا
شبی به خلوت رندان و شعر ناب بنوش
❈۲❈
زمانه جام گلاب تو را گل آب کند
بیا شراب بیامیز و با گلاب بنوش
چو گل به چشمهٔ خورشید رو کن ای دریا
نه تلخ کاسه وارونه حباب بنوش
❈۳❈
به گریه گفتمش از بوسهای دریغ مدار
به خنده گفت که این باده را به خواب بنوش
کامنت ها