فریدون مشیری:دست مرا بگیر که باغ نگاه تو چندان شکوفه ریخت
❈۱❈
دست مرا بگیر که باغ نگاه تو
چندان شکوفه ریخت
که هوش از سرم ربود
من جاودانیام که پرستوی بوسهات
❈۲❈
بر روی من دری ز بهشت خدا گشود
اما چه می کنی
دل را که در بهشت خدا هم غریب بود...
کامنت ها