فریدون مشیری:گل بود و می شکفت بر امواج آب، ماه می بود و مستی آور،
❈۱❈
گل بود و می شکفت بر امواج آب، ماه
می بود و مستی آور،
مثل شراب، ماه
شب های لاجوردی،
❈۲❈
بر پرنیان ابر
همراه لای لای خموش ستاره ها
می شد چراغ رهگذر دشت خواب، ماه
*
❈۳❈
روزی پرنده ای
با بال آهنین و نفس های آتشین
برخاست از زمین
آورد بالهای گران را به اهتزاز
❈۴❈
چرخید بر فراز
پرواز کرد تا لب ایوان آفتاب
آمد به زیر سایه بال عقاب، ماه
*
❈۵❈
اینک، زنی است آنجا،
عریان و اشکبار ــ
غارت شده،
به بستر ِآشفته،
❈۶❈
شرمسار
غمگین نشسته،
خسته و خرد و خراب، ماه
*
❈۷❈
داوودیِ درشتِ سپیدِ هزار پر
سر بر نمی کند به سلام ستاره ها
برگرد خویش هاله ای از آه بسته است
تا روی خود نهان کند از آفتاب، ماه
❈۸❈
*
از قعر این غبار
من بانگ می زنم:
ــ کای شبچراغِ مهر
❈۹❈
ما با سیاهکاری شب، خو نمی کنیم!
مسپارمان به ظلمت جاوید
هرگز زمین مباد،
از دولت نگاه تو، نومید
❈۱۰❈
نوری به ما ببخش!
بر ما دوباره از سر رحمت،
بتاب! ماه
کامنت ها