فریدون مشیری:تنها نگاه بود و تبسم، میان ما تنها نگاه بود و تبسم.
❈۱❈
تنها نگاه بود و تبسم، میان ما
تنها نگاه بود و تبسم.
اما... نه:
❈۲❈
گاهی که از تب هیجان ها
بی تاب می شدیم
گاهی که قلبهامان
می کوفت سهمگین
❈۳❈
گاهی که سینه هامان
چون کوره میگداخت
دست تو بود و دست من
ــ این دوستان پاک ــ
❈۴❈
کز شوق سر به دامن هم میگذاشتند
وز این پل بزرگ
ــ پیوند دست ها ــ
دلهای ما به خلوت هم راه داشتند!
❈۵❈
یک بار نیز
ــ یادت اگر باشد ــ
وقتی تو، راهی سفری بودی
❈۶❈
یک لحظه وای تنها یک لحظه
سر روی شانه های هم آوردیم
با هم گریستیم...
تنها نگاه بود و تبسم میان ما
❈۷❈
ما پاک زیستیم!
*
ای سرکشیده از صدف سالهای پیش
❈۸❈
ای بازگشته از سفر خاطرات دور
آن روزهای خوب
تو، آفتاب بودی
بخشنده، پاک، گرم
❈۹❈
من، مرغ صبح بودم
ــ مست و ترانه گو ــ
اما در آن غروب کهاز هم جدا شدیم
شب را شناختیم
❈۱۰❈
در جلگه غریب و غمآلود سرنوشت
زیر سُمِ سمند گریزان ماه و سال
چون باد تاختیم
❈۱۱❈
در شعله شفق ها
غمگین گداختیم.
جز یاد آن نگاه تبسم،
❈۱۲❈
مانند موج ذیخت بهم هرچه ساختیم.
ما پاک سوختیم
ما پاک باختیم
❈۱۳❈
*
ای سرکشیده از صدف سال های پیش
ای بازگشته ای خطا رفته!
با من بگو حکایت خود تا بکوبمت
❈۱۴❈
اکنون من و توایم و همان خنده و نگاه
آن شرم جاودانه،
آن دست های گرم،
❈۱۵❈
آن قلبهای پاک،
وان رازهای مِهر که بین من و تو بود
ماگرچه در کنار هم اینک نشسته ایم
❈۱۶❈
بار دیگر به چهرهء همچشم بسته ایم
دوریم هر دو،دور...!
با آتش نهفته به دلهای بیگناه
تا جاودان صبور.
❈۱۷❈
*
ای آتش شکفته، اگر او دوباره رفت
در سینهء کدام محبت بجویمت؟
ای جان غم گرفته، بگو دور از آن نگاه
❈۱۸❈
در چشمه، کدام تبسم بشویمت؟
کامنت ها