فریدون مشیری:رفتم به کنار رود سر تا پا مست رودم به هزار قصه می بُرد ز دست
❈۱❈
رفتم به کنار رود سر تا پا مست
رودم به هزار قصه می بُرد ز دست
چون قصه درد خویش با او گفتم
لرزید و رمید و رفت و نالید و شکست
کامنت ها