گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فریدون مشیری: سحر که نسترن سرخ باغ همسایه فرستد از لب ایوان به آفتاب درود

❈۱❈
سحر که نسترن سرخ باغ همسایه فرستد از لب ایوان به آفتاب درود
و اوج سبز درختان به کوچه می ریزد و خانه از نفس گرم یاس لبریز است
❈۲❈
باز سرودن یک شعر تازه می آیم که ذره ذره وجودم
در آن ترانه تلخ به های های غریبانه اشک ریخته اند
❈۳❈
کنار نسترن سرخ باغ همسایه من از ستاره شفاف صبح می پرسم
تو شعر میدانی؟! ستاره جای جواب
❈۴❈
به بی تفاوتی آفتاب می نگرد تو هیچ می بینی
ــ دوباره می پرسم ــ ستاره اما
❈۵❈
از دشت بی کرانه صبح به من چو گمشده ای در سراب می نگرد
نگاه کن مرا مصاحب گنجشک های شاد مبین
❈۶❈
مرا معاشر گلبرگ های یاس مدان که من تمامی شب
در آن کرانه دور میان جنگل آتش میان چشمه خون
❈۷❈
به زیر بال هیولای مرگ زیسته ام و تا سپیده صبح
به سرنوشت سیاه بشر گریسته ام
❈۸❈
تو هیچ می گریی ؟ باز از ستاره می پرسم
ستاره اما با دیدگان اشک آلود به پرسشی که ندارد جواب می نگرد
❈۹❈
بگو صدای من به کسی می رسد در آن سوی شب
بگو که نبض کسی می زند در آن بالا ستاره می لرزد
❈۱۰❈
بگو مگر تو بگویی
در این رواق ملال کسی
❈۱۱❈
چون من به نماز شکایت ایستاده است ستاره می سوزد
ستاره می میرد و من تکیده و غمگین به راه می افتم
❈۱۲❈
آفتاب همان گونه سرکش و مغرور به انهدام خراب می نگرد 

فایل صوتی بهار را باورکن نمازی از شکایت

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها