فریدون مشیری:پشت خرمن های گندم لای بازوهای بید آفتاب زرد کم کم نهفت
❈۱❈
پشت خرمن های گندم لای بازوهای بید
آفتاب زرد کم کم نهفت
بر سر گیسوی گندم زارها
بوسه بدرود تابستان شکفت
❈۲❈
از تو بود ای چشمه جوشان تابستان گرم
گر به هر سو خوشه ها جوشید و خرمن ها رسید
از تو بود از گرمی آغوش تو
هر گلی خندید و هر برگی دمید
❈۳❈
این همه شهد و شکر
از سینه پر شور تست
در دل ذرات هستی نور تست
❈۴❈
مستی ما از طلایی خوشه انگور تست
راستی را بوسه تو بوسه بدرود بود
بسته شد آغوش تابستان ؟
خدایا
❈۵❈
زود بود
کامنت ها