فریدون مشیری:بهارم، دخترم، ازخواب برخیز؛ شکرخندی بزن، شوری برانگیز گل اقبال من،ای غنچة ناز؛ بهار آمد...
بهارم، دخترم، ازخواب برخیز؛ شکرخندی بزن، شوری برانگیز
گل اقبال من،ای غنچة ناز؛ بهار آمد تو هم با او بیامیز.
گل اقبال من،ای غنچة ناز؛ بهار آمد تو هم با او بیامیز.
بهارم، دخترم، آغوش وا کن که از هرگوشه گل، آغوش وا کرد
زمستان ملالانگیز بگذشت، بهاران خنده بر لب، آشنا کرد
زمستان ملالانگیز بگذشت، بهاران خنده بر لب، آشنا کرد
بهارم، دخترم، صحرا هیاهوست، چمن زیر پر و بال پرستوست.
کبود آسمان هم رنگ دریاست، کبود چشم تو زیباتر از اوست.
کبود آسمان هم رنگ دریاست، کبود چشم تو زیباتر از اوست.
بهارم، دخترم، نوروز آمد، تبسم بر رخ مردم کند گل
تماشا کن تبسم های او را؛ تبسم کن که خود را گم کند گل
تماشا کن تبسم های او را؛ تبسم کن که خود را گم کند گل
بهارم، دخترم، دست طبیعت، اگر از ابرها گوهر ببارد؛
و گر از هر گلش جوشد بهاری؛ بهاری از تو زیباتر نیارد.
و گر از هر گلش جوشد بهاری؛ بهاری از تو زیباتر نیارد.
بهارم، دخترم، چون خندة صبح، امیدی میدمد درخندة تو.
به چشم خویشتن می بینم از دور؛ بهار دلکش آیندة تو.
به چشم خویشتن می بینم از دور؛ بهار دلکش آیندة تو.
کامنت ها