فریدون مشیری:مگر رِسَم به کلامی: رهاتر از آتش،
❈۱❈
مگر رِسَم به کلامی:
رهاتر از آتش،
رساتر از فریاد،
فراتر از تأثیر،
❈۲❈
که چون به کوه بخوانی، ز هفت پرده سنگ،
گذر کند چون تیر!
وگر به دل بنشانی، نپرسی از پولاد،
❈۳❈
نترسی از شمشیر
کتابهای جهان را ورق ورق گشتم!
به برگ برگِ درختان، به سطر سطر چمن،
❈۴❈
نشانهها گفتم.
ز مهر پرسیدم.
به ماه نالیدم.
ستارهها را شبها به همدلی خواندم.
❈۵❈
به پای باد به سرچشمه افق رفتم.
به بال نور، درآیینه شفق گشتم.
شبی، شباهنگی
❈۶❈
درون تاریکی
نشست و حق ... حق ... زد!
صدای خونینش،
❈۷❈
ز هفت پرده شب،
گذرکنان چون تیر!
رهاتر از آتش،
رساتر از فریاد،
❈۸❈
فراتر از تاثیر؛
به من رسید و هم واز مرغ حق گشتم!
کامنت ها