گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فروغ فرخزاد:به زمین می زنی و می شکنی عاقبت شیشهٔ امیدی را

❈۱❈
به زمین می زنی و می شکنی عاقبت شیشهٔ امیدی را
سخت مغروری و می سازی سرد در دلی ، آتش جاویدی را
❈۲❈
دیدمت ، وای چه دیداری وای این چه دیدار دلآزاری بود
❈۳❈
بی گمان برده ای از یاد آن عهد که مرا با تو سر و کاری بود
❈۴❈
دیدمت ، وای چه دیداری وای نه نگاهی ، نه لب پر نوشی
نه شرار نفس پر هوسی نه فشار بدن و آغوشی
❈۵❈
این چه عشقی است که در دل دارم من از این عشق چه حاصل دارم
❈۶❈
می گریزی ز من و در طلبت بازهم کوشش باطل دارم
❈۷❈
باز لبهای عطش کردهٔ من لب سوزان تو را می جوید
می تپد قلبم و با هر تپشی قصهٔ عشق تو را می گوید
❈۸❈
بخت اگر از تو جدایم کرده می گشایم گره از بخت ، چه باک
❈۹❈
ترسم این عشق سرانجام مرا بکشد تا به سراپردهٔ خاک
❈۱۰❈
خلوت خالی و خاموش مرا تو پر از خاطره کردی ، ای مرد
شعر من شعلهٔ احساس من است تو مرا شاعره کردی ،ای مرد
❈۱۱❈
آتش عشق به چشمت یکدم جلوه ای کرد و سرابی گردید
❈۱۲❈
تا مرا واله و بی سامان دید نقش افتاده بر آبی گردید
❈۱۳❈
در دلم آرزویی بود که مُرد لب جانبخش تو را بوسیدن
بوسه جان داد به روی لب من دیدمت لیک ، دریغ از دیدن
❈۱۴❈
سینه ای ، تا که بر آن سر بنهم دامنی تا که بر آن ریزم اشک
❈۱۵❈
آه ، ای آنکه غم عشقت نیست می برم بر تو و بر قلبت رشک
❈۱۶❈
به زمین می زنی و می شکنی عاقبت شیشهٔ امیدی را
سخت مغروری و می سازی سرد در دلی ، آتش جاویدی را

فایل صوتی اسیر دیدار ِ تلخ

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها