فروغ فرخزاد:از بیم و امید عشق رنجورم آرامش جاودانه می خواهم
❈۱❈
از بیم و امید عشق رنجورم
آرامش جاودانه می خواهم
بر حسرت دل دگر نیفزایم
آسایش بیکرانه می خواهم
❈۲❈
پا بر سر دل نهاده می گویم
بگذشتن از آن ستیزه جو خوشتر
❈۳❈
یک بوسه ز جام زهر بگرفتن
از بوسهٔ آتشین او خوشتر
❈۴❈
پنداشت اگر شبی به سرمستی
در بستر عشق او سحر کردم
شبهای دگر که رفته از عمرم
در دامن دیگران به سر کردم
❈۵❈
دیگر نکنم ز روی نادانی
قربانی عشق او غرورم را
❈۶❈
شاید که چو بگذرم از او یابم
آن گمشده شادی و سرورم را
❈۷❈
آن کس که مرا نشاط و مستی داد
آن کس که مرا امید و شادی بود
هر جا که نشست بی تأمل گفت
( او یک زن ساده لوح عادی بود )
❈۸❈
می سوزم از این دو رویی و نیرنگ
یکرنگی کودکانه می خواهم
❈۹❈
ای مرگ از آن لبان خاموشت
یک بوسهٔ جاودانه می خواهم
❈۱۰❈
رو ، پیش زنی ببر غرورت را
کو عشق ترا به هیچ نشمارد
آن پیکر داغ و دردمندت را
با مهر به روی سینه نفشارد
❈۱۱❈
عشقی که ترا نثار ره کردم
در سینهٔ دیگری نخواهی یافت
❈۱۲❈
زان بوسه که بر لبانت افشاندم
سوزنده تر آذری نخواهی یافت
❈۱۳❈
در جستجوی تو و نگاه تو
دیگر ندود نگاه بی تابم
اندیشهٔ آن دو چشم رویایی
هرگز نبرد ز دیدگان خوابم
❈۱۴❈
دیگر به هوای لحظه ای دیدار
دنبال تو در بدر نمی گردم
❈۱۵❈
دنبال تو ای امید بی حاصل
دیوانه و بی خبر نمی گردم
❈۱۶❈
در ظلمت آن اطاقک خاموش
بیچاره و منتظر نمی مانم
هر لحظه نظر به در نمی دوزم
وان آه نهان به لب نمی رانم
❈۱۷❈
ای زن که دلی پر از صفا داری
از مرد وفا مجو ، مجو ، هرگز
❈۱۸❈
او معنی عشق را نمی داند
راز دل خود به او مگو هرگز
کامنت ها