فروغ فرخزاد:طفلی غنوده در بر من بیمار با گونه های سرخ تب آلوده
❈۱❈
طفلی غنوده در بر من بیمار
با گونه های سرخ تب آلوده
با گیسوان در هم آشفته
تا نیمه شب ز درد نیاسوده
❈۲❈
هر دم میان پنجهٔ من لرزد
انگشتهای لاغر و تبدارش
❈۳❈
من ناله می کنم که خداوندا
جانم بگیر و کم بده آزارش
❈۴❈
گاهی میان وحشت تنهایی
پرسم ز خود که چیست سرانجامش
اشکم به روی گونه فرو غلتد
چون بشنوم ز نالهٔ خود نامش
❈۵❈
ای اختران که غرق تماشایید
این کودک منست که بیمارست
❈۶❈
شب تا سحر نخفتم و می بینید
این دیدهٔ منست که بیدارست
❈۷❈
یاد آیدم که بوسه طلب میکرد
با خنده های دلکش مستانه
یا می نشست با نگهی بی تاب
در انتظار خوردن صبحانه
❈۸❈
گاهی به گوش من رسد آوایش
ماما دلم ز فرط تعب سوزد
❈۹❈
بینم درون بستر مغشوشی
طفلی میان آتش تب سوزد
❈۱۰❈
شب خامُش است و در بر من نالد
او خسته جان ز شدت بیماری
بر اضطراب و وحشت من خندد
تک ضربه های ساعت دیواری
کامنت ها