گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فروغ فرخزاد:هیچ جز حسرت نباشد کار من بخت بد ، بیگانه ای شد یار من

❈۱❈
هیچ جز حسرت نباشد کار من بخت بد ، بیگانه ای شد یار من
بی گنه زنجیر بر پایم زدند وای از این زندان محنت بار من
❈۲❈
وای از این چشمی که می کاود نهان روز و شب در چشم من راز مرا
❈۳❈
گوش بر در می نهد تا بشنود شاید آن گمگشته آواز مرا
❈۴❈
گاه می پرسد که اندوهت ز چیست فکرت آخر از چه رو آشفته است
بی سبب پنهان مکن این راز را درد گنگی در نگاهت خفته است
❈۵❈
گاه می نالد به نزد دیگران ( کاو دگر آن دختر دیروز نیست )
❈۶❈
( آه ، آن خندان لب شاداب من ) ( این زن افسردهٔ مرموز نیست )
❈۷❈
گاه می کوشد که با جادوی عشق ره به قلبم برده افسونم کند
گاه می خواهد که با فریاد خشم زین حصار راز بیرونم کند
❈۸❈
گاه می گوید که ، کو ، آخر چه شد آن نگاه مست و افسونکار تو
❈۹❈
دیگر آن لبخند شادی بخش و گرم نیست پیدا بر لب تبدار تو
❈۱۰❈
من پریشان دیده می دوزم بر او بی صدا نالم که ، اینست آنچه هست
خود نمیدانم که اندوهم ز چیست زیر لب گویم ، چه خوش رفتم ز دست
❈۱۱❈
همزبانی نیست تا برگویمش راز این اندوه وحشتبار خویش
❈۱۲❈
بی گمان هرگز کسی چون من نکرد خویشتن را مایهٔ آزار خویش
❈۱۳❈
از منست این غم که بر جان منست دیگر این خود کرده را تدبیر نیست
پای در زنجیر می نالم که هیچ الفتم با حلقهٔ زنجیر نیست
❈۱۴❈
آه اینست آنچه می جستی به شوق راز من ، راز زنی دیوانه خو
❈۱۵❈
راز موجودی که در فکرش نبود ذره ای سودای نام و آبرو
❈۱۶❈
راز موجودی که دیگر هیچ نیست جز وجودی نفرت آور بهر تو
آه ، اینست آنچه رنجم میدهد ورنه ، کی ترسم ز خشم و قهر تو

فایل صوتی اسیر راز ِ من

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها