فروغ فرخزاد:از تنگنای محبس تاریکی از منجلاب تیرهٔ این دنیا
❈۱❈
از تنگنای محبس تاریکی
از منجلاب تیرهٔ این دنیا
بانگ پر از نیاز مرا بشنو
آه ، ای خدای قادر بی همتا
❈۲❈
یک دم ز گرد پیکر من بشکاف
بشکاف این حجاب سیاهی را
❈۳❈
شاید درون سینهٔ من بینی
این مایهٔ گناه و تباهی را
❈۴❈
دل نیست این دلی که به من دادی
در خون تپیده ، آه ، رهایش کن
یا خالی از هوا و هوس دارش
یا پایبند مهر و وفایش کن
❈۵❈
تنها تو آگهی و تو می دانی
اسرار آن خطای نخستین را
❈۶❈
تنها تو قادری که ببخشایی
بر روح من ، صفای نخستین را
❈۷❈
آه ، ای خدا چگونه تو را گویم
کز جسم خویش خسته و بیزارم
هر شب بر آستان جلال تو
گویی امید جسم دگر دارم
❈۸❈
از دیدگان روشن من بستان
شوق به سوی غیر دویدن را
❈۹❈
لطفی کن ای خدا و بیاموزش
از برق چشم غیر رمیدن را
❈۱۰❈
عشقی به من بده که مرا سازد
همچون فرشتگان بهشت تو
یاری به من بده که در او بینم
یک گوشه از صفای سرشت تو
❈۱۱❈
یک شب ز لوح خاطر من بزدای
تصویر عشق و نقش فریبش را
❈۱۲❈
خواهم به انتقام جفاکاری
در عشق تازه فتح رقیبش را
❈۱۳❈
آه ای خدا که دست توانایت
بنیان نهاده عالم هستی را
بنمای روی و از دل من بستان
شوق گناه و نقش پرستی را
❈۱۴❈
راضی مشو که بندهٔ ناچیزی
عاصی شود به غیر تو روی آرد
❈۱۵❈
راضی مشو که سیل سرشکش را
در پای جام باده فرو بارد
❈۱۶❈
از تنگنای محبس تاریکی
از منجلاب تیرهٔ این دنیا
بانگ پر از نیاز مرا بشنو
آه ، ای خدای قادر بی همتا
کامنت ها