فروغ فرخزاد:باز من ماندم و خلوتی سرد خاطراتی ز بگذشته ای دور
❈۱❈
باز من ماندم و خلوتی سرد
خاطراتی ز بگذشته ای دور
یاد عشقی که با حسرت و درد
رفت و خاموش شد در دل گور
❈۲❈
روی ویرانه های امیدم
دست افسونگری شمعی افروخت
❈۳❈
مرده ای چشم پر آتشش را
از دل گور بر چشم من دوخت
❈۴❈
ناله کردم که ای وای ، این اوست
در دلم از نگاهش ، هراسی
خنده ای بر لبانش گذر کرد
کای هوسران ، مرا می شناسی
❈۵❈
قلبم از فرط اندوه لرزید
وای بر من ، که دیوانه بودم
❈۶❈
وای بر من ، که من کشتم او را
وه که با او چه بیگانه بودم
❈۷❈
او به من دل سپرد و به جز رنج
کی شد از عشق من حاصل او
با غروری که چشم مرا بست
پا نهادم به روی دل او
❈۸❈
من به او رنج و اندوه دادم
من به خاک سیاهش نشاندم
❈۹❈
وای بر من ، خدایا ، خدایا
من به آغوش گورش کشاندم
❈۱۰❈
در سکوت لبم ناله پیچید
شعلهٔ شمع مستانه لرزید
چشم من از دل تیرگیها
قطره اشکی در آن چشمها دید
❈۱۱❈
همچو طفلی پشیمان دویدم
تا که در پایش افتم به خواری
❈۱۲❈
تا بگویم که دیوانه بودم
می توانی به من رحمت آری
❈۱۳❈
دامنم شمع را سرنگون کرد
چشم ها در سیاهی فرو رفت
ناله کردم مرو ، صبر کن ، صبر
لیکن او رفت ، بی گفتگو رفت
❈۱۴❈
وای برمن ، که دیوانه بودم
من به خاک سیاهش نشاندم
❈۱۵❈
وای بر من ، که من کشتم او را
من به آغوش گورش کشاندم
کامنت ها