فروغ فرخزاد:در دو چشمش گناه می خندید بر رخش نور ماه می خندید
❈۱❈
در دو چشمش گناه می خندید
بر رخش نور ماه می خندید
در گذرگاه آن لبان خموش
شعله ای بی پناه می خندید
❈۲❈
شرمناک و پر از نیازی گنگ
با نگاهی که رنگ مستی داشت
❈۳❈
در دو چشمش نگاه کردم و گفت :
باید از عشق حاصلی برداشت
❈۴❈
سایه ای روی سایه ای خم شد
در نهانگاه رازپرور شب
نفسی روی گونه ای لغزید
بوسه ای شعله زد میان دو لب
کامنت ها