فروغ فرخزاد:باز هم قلبی به پایم اوفتاد باز هم چشمی به رویم خیره شد
❈۱❈
باز هم قلبی به پایم اوفتاد
باز هم چشمی به رویم خیره شد
باز هم در گیر و دار یک نبرد
عشق من بر قلب سردی چیره شد
❈۲❈
باز هم از چشمهٔ لبهای من
تشنه ای سیراب شد ، سیراب شد
❈۳❈
باز هم در بستر آغوش من
رهرویی در خواب شد ، در خواب شد
❈۴❈
بر دو چشمش دیده می دوزم به ناز
خود نمی دانم چه می جویم در او
عاشقی دیوانه می خواهم که زود
بگذرد از جاه و مال و آبرو
❈۵❈
او شراب بوسه می خواهد ز من
من چه گویم قلب پر امّید را
❈۶❈
او به فکر لذت و غافل که من
طالبم آن لذت جاوید را
❈۷❈
من صفای عشق می خواهم از او
تا فدا سازم وجود خویش را
او تنی می خواهد از من آتشین
تا بسوزاند در او تشویش را
❈۸❈
او به من می گوید ای آغوش گرم
مست نازم کن ، که من دیوانه ام
❈۹❈
من به او می گویم ای نا آشنا
بگذر از من ، من تو را بیگانه ام
❈۱۰❈
آه از این دل ، آه از این جام امید
عاقبت بشکست و کس رازش نخواند
چنگ شد در دست هر بیگانه ای
ای دریغا ، کس به آوازش نخواند
کامنت ها