گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فروغ فرخزاد:با امیدی گرم و شادی بخش با نگاهی مست و رویایی

❈۱❈
با امیدی گرم و شادی بخش با نگاهی مست و رویایی
دخترک افسانه می خواند نیمه شب در کنج تنهایی :
❈۲❈
*** بی گمان روزی ز راهی دور
می رسد شهزاده ای مغرور می خورد بر سنگفرش کوچه های شهر
❈۳❈
ضربهٔ سُمّ ستور باد پیمایش می درخشد شعلهٔ خورشید
بر فراز تاج زیبایش . تار و پود جامه اش از زر
❈۴❈
سینه اش پنهان به زیر رشته هایی از دُر و گوهر می کشاند هر زمان همراه خود سویی
باد ... پرهای کلاهش را یا بر آن پیشانی روشن
❈۵❈
حلقهٔ موی سیاهش را ***
مردمان در گوش هم آهسته می گویند ( آه ... او با این غرور و شوکت و نیرو )
❈۶❈
( در جهان یکتاست ) ( بی گمان شهزاده ای والاست )
*** دختران سر می کشند از پشت روزنها
❈۷❈
گونه ها شان آتشین از شرم این دیدار سینه ها لرزان و پر غوغا
در تپش از شوق یک پندار ( شاید او خواهان من باشد . )
❈۸❈
*** لیک گویی دیدهٔ شهزادهٔ زیبا
دیدهٔ مشتاق آنان را نمی بیند او از این گلزار عطر آگین
❈۹❈
برگ سبزی هم نمی چیند همچنان آرام و بی تشویش
می رود شادان به راه خویش می خورد بر سنگفرش کوچه های شهر
❈۱۰❈
ضربهٔ سم سُتور باد پیمایش مقصد او ... خانهٔ دلدار زیبایش
*** مردمان از یکدیگر آهسته می پرسند
❈۱۱❈
( کیست پس این دختر خوشبخت ؟ ) ***
ناگهان در خانه می پیچد صدای در سوی در گویی ز شادی می گشایم پر
❈۱۲❈
اوست ... آری ... اوست ( آه ، ای شهزاده ، ای محبوب رویایی
نیمه شبها خواب می دیدم که می آیی . ) زیر لب چون کودکی آهسته می خندد
❈۱۳❈
با نگاهی گرم و شوق آلود بر نگاهم راه می بندد
( ای دو چشمانت رهی روشن به سوی شهر زیبایی ای نگاهت باده ای در جام مینایی
❈۱۴❈
آه ، بشتاب ای لبت همرنگ خون لالهٔ خوشرنگ صحرایی ره ، بسی دور است
لیک در پایان این ره ... قصر پر نور است . ) ***
❈۱۵❈
می نهم پا بر رکاب مرکبش خاموش می خزم در سایهٔ آن سینه و آغوش
می شوم مدهوش . بازهم آرام و بی تشویش
❈۱۶❈
می خورد بر سنگفرش کوچه های شهر ضربهٔ سم ستور باد پیمایش
می درخشد شعلهٔ خورشید بر فراز تاج زیبایش .
❈۱۷❈
*** می کشم همراه او زین شهر غمگین رخت .
مردمان با دیدهٔ حیران زیر لب آهسته میگویند
❈۱۸❈
( دختر خوشبخت !... )

فایل صوتی دیوار رویا

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها