فروغ فرخزاد:در منی و این همه ز من جدا با منی و دیده ات به سوی غیر
❈۱❈
در منی و این همه ز من جدا
با منی و دیده ات به سوی غیر
بهر من نمانده راه گفتگو
تو نشسته گرم گفتگوی غیر
❈۲❈
غرق غم دلم به سینه می تپد
با تو بی قرار و بی تو بی قرار
❈۳❈
وای از آن دمی که بی خبر ز من
بر کشی تو رخت خویش از این دیار
❈۴❈
سایهٔ تو اَم به هر کجا روی
سر نهاده ام به زیر پای تو
چون تو در جهان نجسته ام هنوز
تا که برگزینمش به جای تو
❈۵❈
شادی و غم منی به حیرتم
خواهم از تو ... در تو آورم پناه
❈۶❈
موج وحشیم که بی خبر ز خویش
گشته ام اسیر جذبه های ماه
❈۷❈
گفتی از تو بگسلم ... دریغ و درد
رشتهٔ وفا مگر گسستنی است ؟
بگسلم ز خویش و از تو نگسلم
عهد عاشقان مگر شکستنی است ؟
❈۸❈
دیدمت شبی به خواب و سرخوشم
وه ... مگر به خوابها ببینمت
❈۹❈
غنچه نیستی که مست اشتیاق
خیزم و ز شاخه ها بچینمت
❈۱۰❈
شعله می کشد به ظلمت شبم
آتش کبود دیدگان تو
ره مبند ... بلکه ره برم به شوق .
در سراچهٔ غم نهان تو
کامنت ها