فروغ فرخزاد:آتشی بود و فسرد رشته ای بود و گسست
❈۱❈
آتشی بود و فسرد
رشته ای بود و گسست
دل چو از بند تو رست
جام ِجادویی اندوه شکست
❈۲❈
آمدم تا به تو آویزم
لیک دیدم که تو آن شاخهٔ بی برگی
لیک دیدم که تو بر چهرهٔ امیدم
❈۳❈
خندهٔ مرگی
وه چه شیرینست
بر سر گور تو ای عشق نیاز آلود
❈۴❈
پای کوبیدن
وه چه شیرینست
از تو ای بوسهٔ سوزندهٔ مرگ آور
❈۵❈
چشم پوشیدن
وه چه شیرینست
از تو بگسستن و با غیر تو پیوستن
❈۶❈
در به روی غم دل بستن
که بهشت اینجاست
به خدا سایهٔ ابر و لب کشت اینجاست
❈۷❈
تو همان به ، که نیندیشی
به من و درد روانسوزم
که من از درد نیاسایم
که من از شعله نیفروزم
کامنت ها