فروغ فرخزاد:در گذشت پر شتاب لحظه های سرد چشمهای وحشی تو در سکوت خویش
❈۱❈
در گذشت پر شتاب لحظه های سرد
چشمهای وحشی تو در سکوت خویش
گرد من دیوار می سازد
❈۲❈
می گریزم از تو در بیراهه های راه
تا ببینم دشتها را در غبار ماه
تا بشویم تن به آب چشمه های نور
در مه رنگین صبح گرم تابستان
❈۳❈
پر کنم دامان ز سوسن های صحرایی
بشنوم بانگ خروسان را ز بام کلبهٔ دهقان
می گریزم از تو تا در دامن صحرا
❈۴❈
سخت بفشارم به روی سبزه ها پا را
یا بنوشم شبنم سرد علفها را
می گریزم از تو تا در ساحلی متروک
❈۵❈
از فراز صخره های گمشده در ابر تاریکی
بنگرم رقص دوار انگیز طوفانهای دریا را
در غروبی دور
❈۶❈
چون کبوترهای وحشی زیر پر گیرم
دشتها را ، کوهها را ، آسمانها را
بشنوم از لابلای بوته های خشک
نغمه های شادی مرغان صحرا را
❈۷❈
می گریزم از تو تا دور از تو بگشایم
راه شهر آرزوها را
و درون شهر ...
❈۸❈
قفل سنگین طلایی قصر رویا را
لیک چشمان تو با فریاد خاموشش
راهها را در نگاهم تار می سازد
❈۹❈
همچنان در ظلمت رازش
گرد من دیوار می سازد
عاقبت یکروز ...
❈۱۰❈
می گریزم از فسون دیدهٔ تردید
می تروام همچو عطری از گل رنگین رویاها
می خزم در موج گیسوی نسیم شب
می روم تا ساحل خورشید .
❈۱۱❈
در جهانی خفته در آرامشی جاوید
نرم می لغزم درون بستر ابری طلایی رنگ
پنجه های نور می ریزد بروی آسمان شاد
❈۱۲❈
طرح بس آهنگ
من از آنجا سر خوش و آزاد
دیده می دوزم به دنیایی که چشم پر فسون تو
❈۱۳❈
راههایش را به چشمم تار می سازد
دیده می دوزم به دنیایی که چشم پر فسون تو
همچنان در ظلمت رازش
گرد آن دیوار می سازد
کامنت ها