فروغ فرخزاد:ای هفت سالگی ای لحظهٔ شگفت عزیمت
❈۱❈
ای هفت سالگی
ای لحظهٔ شگفت عزیمت
بعد از تو هر چه رفت ، در انبوهی از جنون و جهالت رفت
❈۲❈
بعد از تو پنجره که رابطه ای بود سخت زنده و روشن
میان ما و پرنده
میان ما و نسیم
شکست
❈۳❈
شکست
شکست
بعد از تو آن عروسک خاکی
که هیچ چیز نمی گفت ، هیچ چیز به جز آب ، آب ، آب
❈۴❈
در آب غرق شد .
بعد از تو ما صدای زنجره ها را کشتیم
و به صدای زنگ ، که از روی حرف های الفبا بر می خاست
و به صدای زنگ ، که از روی حرف های الفبا بر می خاست
و به صدای سوت کارخانه های اسلحه سازی دل بستیم
❈۵❈
بعد از تو که جای بازیمان میز بود
از زیر میزها به پشت میزها
و از پشت میزها
به روی میزها رسیدیم
❈۶❈
و روی میزها بازی کردیم
و باختیم ، رنگ تو را باختیم ، ای هفت سالگی .
بعد از تو ما به هم خیانت کردیم
❈۷❈
بعد از تو تمام یادگاری ها را
با تکه های سرب ، و با قطره های منفجر شدهٔ خون
از گیجگاه های گچ گرفتهٔ دیوارهای کوچه زدودیم .
بعد از تو ما به میدان ها رفتیم
❈۸❈
و داد کشیدیم :
( زنده باد
مرده باد )
و در هیاهوی میدان ، برای سکه های کوچک آوازه خوان
که زیرکانه به دیدار شهر آمده بودند ، دست زدیم .
که زیرکانه به دیدار شهر آمده بودند ، دست زدیم .
❈۹❈
بعد از تو ما که قاتل یکدیگر بودیم
برای عشق قضاوت کردیم
و همچنان که قلبهامان
در جیب هایمان نگران بودند
❈۱۰❈
برای سهم عشق قضاوت کردیم .
بعد از تو ما به قبرستانها رو آوردیم
و مرگ ، زیر چادر مادربزرگ نفس می کشید
❈۱۱❈
و مرگ ، آن درخت تناور بود
که زنده های این سوی آغاز
به شاخه های ملولش دخیل می بستند
و مرده های آن سوی پایان
❈۱۲❈
به ریشه های فسفریش چنگ می زدند
و مرگ روی آن ضریح مقدس نشسته بود
که در چهار زاویه اش ، ناگهان چهار لالهٔ آبی روشن شدند .
❈۱۳❈
صدای باد می آید
صدای باد می آید ، ای هفت سالگی
بر خاستم و آب نوشیدم
❈۱۴❈
و ناگهان به خاطر آوردم
که کشتزارهای جوان تو از هجوم ملخها چگونه ترسیدند .
چه قدر باید پرداخت
چه قدر باید
❈۱۵❈
برای رشد این مکعب سیمانی پرداخت ؟
ما هر چه را که باید
از دست داده باشیم ، از دست داده ایم
❈۱۶❈
ما بی چراغ به راه افتادیم
و ماه ، ماه ، ماه ِ مادهٔ مهربان ، همیشه در آنجا بود
در خاطرات کودکانهٔ یک پشت بام کاهگلی
و بر فراز کشتزارهای جوانی که از هجوم ملخ ها می ترسیدند
و بر فراز کشتزارهای جوانی که از هجوم ملخ ها می ترسیدند
چه قدر باید پرداخت ؟ ...
کامنت ها