فروغ فرخزاد:چه گریزیت ز من ؟ چه شتابیت به راه ؟
❈۱❈
چه گریزیت ز من ؟
چه شتابیت به راه ؟
به چه خواهی بردن
در شبی این همه تاریک پناه ؟
❈۲❈
مرمرین پلهٔ آن غرفهٔ عاج
ای دریغا که زما بس دور است
لحظه ها را دریاب
❈۳❈
چشم فردا کور است
نه چراغیست در آن پایان
هر چه از دور نمایانست
❈۴❈
شاید آن نقطهٔ نورانی
چشم گرگان بیابانست
مِی فرومانده به جام
❈۵❈
سر به سجاده نهادن تا کی
او در اینجاست نهان
می درخشد در مِی
❈۶❈
گر به هم آویزیم
ما دو سرگشتهٔ تنها ، چون موج
به پناهی که تو می جویی ، خواهیم رسید
اندر آن لحظهٔ جادویی اوج !
کامنت ها