فروغ فرخزاد:دل گمراه من چه خواهد کرد با بهاری که می رسد از راه ؟
❈۱❈
دل گمراه من چه خواهد کرد
با بهاری که می رسد از راه ؟
با نیازی که رنگ می گیرد
درتن شاخه های خشک و سیاه ؟
❈۲❈
دل گمراه من چه خواهد کرد ؟
با نسیمی که می تراود از آن
❈۳❈
بوی عشق کبوتر وحشی
نفس عطرهای سرگردان؟
❈۴❈
لب من از ترانه می سوزد
سینه ام عاشقانه می سوزد
پوستم می شکافد از هیجان
پیکرم از جوانه می سوزد
❈۵❈
هر زمان موج می زنم در خویش
می روم ، می روم به جایی دور
❈۶❈
بوتهٔ گر گرفتهٔ خورشید
سر راهم نشسته در تب نور
❈۷❈
من ز شرم شکوفه لبریزم
یار من کیست ، ای بهار سپید ؟
گر نبوسد در این بهار مرا
یار من نیست ، ای بهار سپید
❈۸❈
دشت بی تاب شبنم آلوده
چه کسی را به خویش می خواند ؟
❈۹❈
سبزه ها ، لحظه ای خموش ، خموش
آنکه یار منست می داند !
❈۱۰❈
آسمان می دود ز خویش برون
دیگر او در جهان نمی گنجد
آه ، گویی که این همه (آبی)
در دل آسمان نمی گنجد
❈۱۱❈
در بهار او ز یاد خواهد برد
سردی و ظلمت زمستان را
❈۱۲❈
می نهد روی گیسوانم باز
تاج گلپونه های سوزان را
❈۱۳❈
ای بهار، ای بهار افسونگر
من سراپا خیال او شده ام
در جنون تو رفته ام از خویش
شعر و فریاد و آرزو شده ام
❈۱۴❈
می خزم همچو مار تبداری
بر علفهای خیس تازهٔ سرد
❈۱۵❈
آه با این خروش و این طغیان
دل گمراه من چه خواهد کرد ؟
کامنت ها