فروغ فرخزاد:پرنده گفت : ( چه بویی ، چه آفتابی ، آه بهار آمده است
❈۱❈
پرنده گفت : ( چه بویی ، چه آفتابی ، آه
بهار آمده است
و من به جستجوی جفت خویش خواهم رفت. )
❈۲❈
پرنده از لب ایوان
پرید ، مثل پیامی پرید و رفت
پرنده کوچک بود
پرنده فکر نمی کرد
❈۳❈
پرنده روزنامه نمی خواند
پرنده قرض نداشت
پرنده آدم ها را نمی شناخت
پرنده روی هوا
❈۴❈
و بر فراز چراغ های خطر
در ارتفاع بی خبری می پرید
و لحظه های آبی را
دیوانه وار تجربه می کرد
❈۵❈
پرنده ، آه ، فقط یک پرنده بود
کامنت ها