فروغ فرخزاد:در شب کوچک من ، افسوس باد با برگ درختان میعادی دارد
❈۱❈
در شب کوچک من ، افسوس
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهرهٔ ویرانیست
❈۲❈
گوش کن
وزش ظلمت را می شنوی ؟
من غریبانه به این خوشبختی می نگرم
من به نومیدی خود معتادم
❈۳❈
گوش کن
وزش ظلمت را می شنوی ؟
در شب اکنون چیزی می گذرد
❈۴❈
ماه سرخست و مشوش
و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است
ابرها ، همچون انبوه عزاداران
لحظهٔ باریدن را گویی منتظرند
❈۵❈
لحظه ای
و پس از آن ، هیچ .
پشت این پنجره شب دارد می لرزد
❈۶❈
و زمین دارد
باز می ماند از چرخش
پشت این پنجره یک نامعلوم
نگران من و توست
❈۷❈
ای سراپایت سبز
دستهایت را چون خاطره ای سوزان ، در دستان عاشق من بگذار
و لبانت را چون حسی گرم از هستی
به نوازش های لبهای عاشق من بسپار
❈۸❈
باد ما را با خود خواهد برد
باد ما را با خود خواهد برد
کامنت ها