قاآنی:مژده که شد در چمن رایت گل آشکار مژده که سر زد سمن از دمن و مرغزار
❈۱❈
مژده که شد در چمن رایت گل آشکار
مژده که سر زد سمن از دمن و مرغزار
وجد کنان شاخ گل از اثر باد صبح
رقص کنان سرو ناز بر طرف جویبار
❈۲❈
لاله به کف جام می گشته مهیای عشق
گر چه ز نقصان عمر هست به دل داغدار
گوش فراداده گل تا به چمن بشنود
از دهن عندلیب شرح غم بیشمار
❈۳❈
زان به زبان فصیح کرده روایات شوق
قصه ز هجران گل شکوه ز بیداد خار
وقت سحر گشت باز دیدهٔ نرگس ز خواب
تاکه صبوحی زند از پی دفع خمار
❈۴❈
غنچه گشاید دهن تا که ز پستان ابر
از قطرات مطر شیر خورد طفلوار
باد به رخسار باغ غالیهسایی کند
زلف سمن را دهد نفحهٔ مشک تتار
❈۵❈
چهر ریاحین رود در عرق از آفتاب
مِروَحه زانرو دهد باد به دست چنار
لاله به سان صدف ابر در او چون گهر
شاخ شود بارور باد شود مشکبار
❈۶❈
سوسن از آن رو شدست شهره به آزادگی
کز دل و جان میکند مدح شه کامگار
شاه بهادر لقب میر سکندر نسب
داور دارا حسب هرمز کسری شعار
❈۷❈
بهمن جم احتشام کاوست حسن شه به نام
مهر سپهرش غلام عقد نجومش نثار
آنکه به ایوان بزم آمده جمشید عزم
وانکه به میدان رزم هست چو سام سوار
❈۸❈
شعلهٔ تیغش در آب گر فکند عکس خویش
زآب چو آتش جهد جای ترشح شرار
کامنت ها