قاآنی:دوش دیدم یکی خجسته وثاق طاق او جفت طاق هفت طباق
❈۱❈
دوش دیدم یکی خجسته وثاق
طاق او جفت طاق هفت طباق
صحن او خورده با ارم سوگند
سقف او بسته با فلک میثاق
❈۲❈
از یکی سو نهاده تا سر سقف
از یکیگوشه چیده تا دم طاق
نسخهٔ هیأت و کتاب نجوم
جلد تهذیب و دفتر اخلاق
❈۳❈
صحف فضل و منطقی اجزا
کتب نظم و هندسی اوراق
سفرها از مباحث مشاء
جلدها از دقایق اشراق
❈۴❈
از تآلیف گوشیار دقیق
از تصانیف بوعلی دقاق
نسخهیی چند هم ز موسیقی
در مقاماتکوچک و عشاق
❈۵❈
از نشابور و زابل و تبریز
از نهاوند و اصفهان و عراق
نُسَخُ نسخُ و رقعهای رقاع
صحف ثلث و فردهای سیاق
❈۶❈
تهنیتخوان به نزد عقل شدم
کای حکیم جهان علیالاطلاق
بهر تعلیم علم رسطالیس
جاکند اندرین خجسته رواق
❈۷❈
یا نه ادریس از پی تدریس
جا در اینجا کند به استحقاق
یا نه صدرا به صدر این محفل
رمز اشراقگوید از اشفاق
❈۸❈
یا ابونصر اندرین منزل
بحث مشاء را کند اطلاق
یا شهیدین اندرین مجلس
لبگشایند بهر استنطاق
❈۹❈
یا پس از حل وعقد ملک ملک
جاگزیند درین خجسته وثاق
شاه غازی ابوالشجاع که هست
کف کافیش واهب الارزاق
❈۱۰❈
آنکه از ثقل بار خدمت او
شده نه چرخ خاضع الاعناق
مرگ بر روی خنجرش مفتون
فتح بر زلف پرچمش مشتاق
❈۱۱❈
خنگ او ننگ صرصر از تعجیل
تیغ او رشک دوزخ از احراق
هست هنگام کین به پشت سمند
احمدی کینهجو به پشت براق
❈۱۲❈
خون ببندد ز بأس او به عروق
جان درآید ز لطف او به عراق
حمرتیکز افق پدید آید
چونگشایی نظر به استحقاق
❈۱۳❈
از طلوع و غروب بیضا نیست
کش فلق یا شفقکنی اطلاق
خون خصمش ز بسکه خورده سپهر
کرده است از مراغه سرخ آفاق
❈۱۴❈
روز هیجا که نای رویین را
بود از فرط ناله بیم خناق
بهر نومیدی خصامش چرخ
گوید الیوم ما لهم من واق
❈۱۵❈
باکفش چون عروس بخشش را
عقد بست آسمان به صدق صداق
بحر و کان را صداق کرد و کنون
کف او میکند ادای صداق
❈۱۶❈
دیگرش اینقدر معونت نیست
کهکند جفت خویش را انفاق
بهر تقدیم خدمتش که ملک
جسته پیوسته از حق استیفاق
❈۱۷❈
داده پروانه عقل روشن رای
برکه بر هفت شمع هفت طباق
عجلوا بالغدوّ و الآصال
ارکضوا بالعشی و الاشراق
❈۱۸❈
چرخ مانند بندگان بستست
کمر از بهر خدمتش ز نطاق
باز با عقل نکتهدان گفتم
کای مهین خلق واهب خلاق
❈۱۹❈
ملک از محرمان کرا کردست
حارس این وثاق عرش رواق
ماه تابنده است یا خورشید
چرخگردنده است یا آفاق
❈۲۰❈
گفت اینان نیند محرم راز
زانکه از اهل ریمنند و نفاق
کس بدین پایه از شرف نرسد
جز سپهر وفا و قطب وفاق
❈۲۱❈
زادهٔ الفت آن سخنور عصر
کاسمانش ستوده در اخلاق
آنکه مانندهٔ سخنور طوس
خردش برگزیده در افلاق
کامنت ها