قاآنی:خسروا ای کت ایزد متعال نافریدست در زمانه حمال
❈۱❈
خسروا ای کت ایزد متعال
نافریدست در زمانه حمال
دولتی بیکران ترا داده
کش همه چیز هست غیر زوال
❈۲❈
بحر در جنب جود تو شبنم
کوه در نزد حلم تو مثقال
سیم و زر را به دور دولت تو
نشناسد کسی ز سنگ و سفال
❈۳❈
مر مرا هست چاکری که بود
در مدیحش زبان ناطقه لال
لب او ساغریست از یاقوت
از می لعل رنگ مالامال
❈۴❈
گر خورد خون من حلالش باد
خوردن خون اگرچه نیست حلال
راستی سرو و ماه را ماند
قد و رخسارش ازکمال و جمال
❈۵❈
چشم و مژگان او بهم دانی
به چه ماند به تیر خورده غزال
خلقی از فکر موی او شب و روز
خیلی از یاد خال او مه و سال
❈۶❈
با تنی همچو موی مویاموی
با قدی همچو نال نالانال
خال در طاق ابرویش گویی
جا به محراب کعبه کرده بلال
❈۷❈
عقل گفت از خیال او بگذر
تا نگردی اسیر خیل خیال
عشقگفتا زهی فراست عقل
که تصورکند خیال محال
❈۸❈
روی او کرده مر مرا حیران
بر چه بر صنع قادر متعال
ورنه یکتا خدای داند و بس
که نیم پایبست طره و خال
❈۹❈
به خداییکه صبح و شامکنند
شکر آلای او نساء و رجال
به کریمی که گسترد شب و روز
بر سیاه و سفید خوان نوال
❈۱۰❈
که بود مر مرا ز پاکی اصل
پاس شرع رسول در همه حال
هست القصه زان سهی بالا
مر مرا از بلا فراغت بال
❈۱۱❈
من و او هر دو بیهمالستیم
او به حسن و جمال و من به کمال
شَعر او مشک و شِعر من شکر
آن مبرا ز مثل و این ز مثال
❈۱۲❈
شَعر او بر بنای شرع کمند
شعر من بر به پای عقل عقال
او چو برقع ز رخ براندازد
تا که بفریبدم به غنج و دلال
❈۱۳❈
من چنان ساز شعر ساز کنم
که دگرگون شود ورا احوال
تنگ بر خدمتم میان بسته
چون به قصر تو قیصر و چیپال
❈۱۴❈
من نخواهم ز بخت الا او
او نخواهد ز شاه الا شال
کامنت ها