قاآنی:بود مبارک هر عید خاصه عید صیام به غوث ملت اسلام تا به روز قیام
❈۱❈
بود مبارک هر عید خاصه عید صیام
به غوث ملت اسلام تا به روز قیام
خجسته خواجهٔ ایام حاجی آقاسی
که مبتدای وجودست و مقتدای انام
❈۲❈
محققی که ضمیرش به حزم پیش نگر
همه ضمایر اطفال دیده در ارحام
مداد خامهٔ او چشم جود را سرمه
سطور نامهٔ او شخص فضل را اندام
❈۳❈
رسیده است به جایی نفوذ قدرت او
که جاکند عوض مغز در درون عظام
ز امن عهدش آهو همی به گاه چرا
ز لاله باز نداند دو دیدهٔ ضرغام
❈۴❈
بهگاه هیبت او آفریدگان همه را
روان و زهره برآید به جای خون ز مسام
بساط جود بدانگونه همشگسترد
که منقبض نشود عرق بر جبین لئام
❈۵❈
هر آنچه از دو لب پاک او برون آمد
همان بود که بدو کرده کردگار الهام
سلام و نفرین درگفت کردگار بسیست
سخن چو هست بحق چه دعا و چه دشنام
❈۶❈
بسا رضا که هم از خشم او پدید آید
چنانکه چشمهٔ شیرین برون جهد ز رخام
ثنای او نبود حدّ ما که نشناسد
مقام روح قدس را عوام کالانعام
❈۷❈
کنون به آنکه سرایم حدیث قصهٔ دوش
در آن زمان که سپردم به دست عقل زمام
به عقل گفتم کای اولین نتیجهٔ عشق
که بادپای سخن راست درکف تو لگام
❈۸❈
تو دانی آنکه بود عید و خواجه را شعرا
برند مدح بهر عید خاصه عید صیام
مرا که آتش دل مرده ز آب کید حسود
حدیث پخته چسان خیزد از قریحهٔ خام
❈۹❈
به خنده گفت بلی دانمت ز نشتر غم
دلیست ممتلی از خون چو شیشهٔ حجام
ولی به دفتر شعرت قصده ییست بدیع
کهگفتهیی به مدیح رسول و آلکرام
❈۱۰❈
ز دیرباز بود ناتمام و همت تو
پی تمامی او هیچگه نکرد اقدام
به عون حواجه چه باشد گرش تمام کنی
که شد نقایص هستی همه ز خواجه تمام
❈۱۱❈
بگفتم آن چه قصدهاست و چیست مطلع او
چه وزن دارد و او را روی و ردف کدام
بگفت بر نمط این قصده است درست
خجسته مطلعش این است ای ادیب همام
کامنت ها