قاآنی:بارکالله بارکالله زان بت پیمانشکن شوخکشمر شمع خلخشاه چینماه ختن
❈۱❈
بارکالله بارکالله زان بت پیمانشکن
شوخکشمر شمع خلخشاه چینماه ختن
بارکالله بارکالله زان حریف تندخو
فتنهٔ دل آفت دین شور جان آشوب تن
❈۲❈
بارکالله بارکالله زان نگار نازنین
دلنواز و دلگداز و دلفریب و دلشکن
بارکالله بارکالله زان بت عابدفریب
ماهچهر و سستمهرو مختروی و راهزن
❈۳❈
بارکالله زان بتی کز عکس موی و روی او
بوم و پر سنبلست و بام و در پر یاسمن
چشماو یک چرخبیدادست و یک گردون جفا
زلفاو یکدهرآشوباستو یک گیتی فنن
❈۴❈
گه قمر دزدد زگردون کاین مرا دلکش جمال
گه سمن آرد ز بستان کاین مرا سیمین بدن
آن قمر را نرمنرمک جا دهد زیرکلاه
وان سمن را اندک اندک پوشد اندر پیرهن
❈۵❈
گر به یک پا می خرامد سرو من عیبش مکن
هم به یک پا میخرامد سروناز اندر چمن
هرکجا زلفش همه تاب و خم و پیچ و شکنج
هرکجا عشقش همه رنج و غم درد و محن
❈۶❈
میکشید در پا سر زلفش از آن روگاهگاه
پای او در راه میلغزد ز زلف پرشکن
نی خطاگفتم ازان میلغزدش پا در خرام
کاو بود مانند ما پابست زلف خویشتن
❈۷❈
یا دل پر درد ما را کرده از بس پایمال
گشته پای نازکش از درد دلها ممتحن
یا برای آنکه او از درد ما آگه شود
پایبستدرد ما کردشخدایذوالمنن
❈۸❈
یاکند تقلید سرو و نارون کاندر بهار
هم به یک پا میچمند از ناز سرو و نارون
یا سر پا میزند بر خاک یعنی کای زمین
وجد کن کاندر تو دارد همچو من ماهی وطن
❈۹❈
لکنتش گر در سخنبینیمشو غمگینازآنک
در دهان نوشش از تنگی نمیگنجد سخن
گوهر گفتار او از درج دل خیزد درست
لیک صدجا بشکند چون میبرآید از دهن
❈۱۰❈
بسکه تنگست آن دهان بربسته راهگفتگو
لیک از وی گفتگوها خیزد از هر انجمن
بارکالله از دو چشم اوکه تا دیدم به چشم
چشم بر بستم ز هوش و فکرت و فهم و فطن
❈۱۱❈
مرحبا ابروی دلبندش که نتواند کشید
با هزاران جهد آن مشکینکمان را تهمتن
در تمیز قبله هر کس را بباید اجتهاد
و اندرین معنی نباید خلق را تقلید و ظن
❈۱۲❈
من نمودم جهدها تا یافتم کابروی او
قبلهٔ اهل دلست و سجدهگاه مرد و زن
مسلمست آنکس که رو آرد به محراب ای شگفت
کافرم من تا شدست آن ابروان محراب من
❈۱۳❈
شد دو روزی تا دلم را میکشد ابروی او
وان اشارتها که در هر یک دوصد مکرست و فن
هرچه می گویم دلا بر جای خویش آرام گیر
کانصنم عابدفریبست آن پری پبمانشکن
❈۱۴❈
راه بیحاصل مپوی و یار بی پروا مجوی
تخم در خارا میفشان خشت بر دریا مزن
دل مرا گوید برو قاآنی از من دست شوی
تخم بدنامی مکار و تار ناکامی متن
❈۱۵❈
گر دلی درکار داری رو به سیم و زر بخر
ور نداری سیم و زر بستان ز میر مؤتمن
کامنت ها