قاآنی:آن خال سیه از بر آن نرگس جادو چون نافهٔ مشکست جدا گشته ز آهو
❈۱❈
آن خال سیه از بر آن نرگس جادو
چون نافهٔ مشکست جدا گشته ز آهو
چونکلب معلِّمکه دود از پی آهو
دل از پی دلدار دوانست بهر سو
❈۲❈
ترکیست دل آزار که در هر سر بازار
من از پی دل میدوم و دل ز پی او
با پنجه ی سیمن بتان پنجه محالست
تا زر به ترازو نبود زور به بازو
❈۳❈
گو زهدفروشان همه دانند که ما را
باگردش مینا نبود خواهش مینو
از دوست جفابردن و خون خوردن و مردن
آنست مرا سیرت و اینست مرا خو
❈۴❈
از حسرت نادیدن آن لعبت خوارزم
دامان و کنارم بود از خون دل آمو
چون حلقه تهی شد دلم از فکر دو عالم
تا چنگ زدم در خم آن حلقهٔگیسو
❈۵❈
در چشم ترم اشک رخ زرد فتاده
زانگونهکه در چشمه دمد لالهٔ خودرو
در حلقهٔ زهادم و زان حلقه برونم
چون رشته که درحلقه ز حلقهاس برونسو
❈۶❈
بر خویش همی پیچم چون مارگزیده
زانمویکه میپیچد چون مار بدان رو
بسوی تو مارست و خطت مور و من از غم
بیمار تو چون مورم و بیمور تو چون مو
❈۷❈
درکوی تو رسوای جهانیم اگرچه
هرگز ننهادیم برون گامی از آن کو
در زیر خط و زلف تو رخسار تو ماهست
نیمیش به عقرب در و نیمی به ترازو
❈۸❈
بر قامت زیبای تو زلفین تو گویی
از تازه نهالی شده آونگ دو هندو
نه مجمره افروزم و نه عنبر سوزم
کز زلف تو امروزم مشکین شده مشکو
❈۹❈
زلفت به صفت شام سیاهست ولیکن
شامیست که بر صبح فروزان زده پهلو
زلف تو برد سجده به رخسار تو گرچه
خورشید پرستی نبود شان پرستو
❈۱۰❈
یک نقطه بود لعلتو یارب بهچه اعجاز
کردی به یکی نقطه نهان سی و دو لولو
بوی سر زلف تو بود مشک مجسّم
با آنکه به صد رنگ مجسم نشود بو
❈۱۱❈
در باغ سراغ از قد موزون تو گیرند
زانست که بر سرو زند فاخته کوکو
شیرین نشود شعر مگر زان لب شیرین
نیکو نشود وصف مگر زان رخ نیکو
❈۱۲❈
مژگان تو با دوستکند آنچه به دشمن
در رزمکند خنجر شهزاده هلاکو
شهزادهٔ آزاده که شخصش بسر ملک
با رای فلاطون بود و حزم ارسطو
❈۱۳❈
در پاش تر اندرگه ایثار ز دریا
خونخوارتر اندر صف پیکار ز برزو
در روی زمین تالی چرخست به قدرت
در روز وغا ثانی دهرست به نیرو
❈۱۴❈
سوزندهتر از برق پرندش به زد و خورد
پرّندهتر از مرغ سمندش به تکاپو
تا چابکیگرد شجاعست ز باره
تا محکمی حصن حصینست ز بارو
❈۱۵❈
آرایش امصار ز من باد به فرمان
آسایش اقطار جهان باد به یرغو
کامنت ها