قاآنی:به رنگ و بوی جهانی نه بلکه بهتر از آنی به حکم آنکه جهان پیر گشته و تو جوانی
❈۱❈
به رنگ و بوی جهانی نه بلکه بهتر از آنی
به حکم آنکه جهان پیر گشته و تو جوانی
ستارهای نه مهی نه فرشتهای نه گلی نه
که هرچه گویمت آنی چو بنگرم به از آنی
❈۲❈
که گفت راحت روحی نه راحتی که بلایی
که گفت جوشن جانی نه جوشنی که سنانی
ز خط و خال تو بردم گمان که آهوی چینی
چو پنجه با تو زدم دیدمت که شیر ژیانی
❈۳❈
فتد که آیی و بنشینی و می آرم و نوشی
به پای خیزی و بوسی دهّی و جان بستانی
جهان بهروی تو تازه است و جان به بوی تو زنده
جهان جان تویی امروز از آنکه جان جهانی
❈۴❈
همین نه آفت شهری که آفت دل و دینی
همی نه فتنهٔ ملکی که فتنهٔ تن و جانی
ترا ذخیرهٔ راحت شمردم از همه عالم
چو نیکدیدمت آخر نیی ذخیره زیانی
❈۵❈
امان خلق نیی از برای خلق عذابی
بهار عیش نیی در فنای عیش خزانی
به نام ماه زمینی به بام مهر سپری
ز روی باغ جنانی به خوی داغ جهانی
❈۶❈
به قهر گفتمش آخر صبور بیتو نشینم
به خنده گفت صبوری ز چون منی نتوانی
خلاف شرط ادب هست ورنه همچو اسیران
به سوی خود کشمت با کمند جذب نهانی
❈۷❈
منم حجاب ره تو چه باشد ار ز عنایت
مرا ز من برهانی به خویشتن برسانی
تو ای ستارهٔ خاکی ز چهر پرده برافکن
که پردهٔ مه و خورشید و اختران بدرانی
❈۸❈
چگونه در سخن آید حدیث روی نکویت
که حدّ حسن تو برتر بود ز درک معانی
ز بیخودی شبی آخر دو طرهٔ تو بگیرم
بخایمت لب و دندان چنانچه دیده و دانی
❈۹❈
کتاب شعر تو قاآنی ار بجوی نهد کس
ز آب یک دو قدم بیشر رود ز روانی
کامنت ها