قاآنی:ای داور زمین و زمان کز شکوه و فر اندر جهان ندیده نظیرت نظر هنوز
❈۱❈
ای داور زمین و زمان کز شکوه و فر
اندر جهان ندیده نظیرت نظر هنوز
الا بر آستان جلال تو آسمان
پیش کسی نبسته به خدمت کمر هنوز
❈۲❈
در مدح اهل فارس سرودم قصیدهای
کز رشک اوست شخص خرد خون جگر هنوز
هم اندر آن قصیده ستودم ترا چنانک
از غیرتست دست حسودان به سر هنوز
❈۳❈
داند خدای من که نپرورده باکمال
مانند او هزار صدف یک گهر هنوز
وآن دوحهٔ ثنا که برو باد آفرین
ناورده غیر رنج و عنا برگ و بر هنوز
❈۴❈
کردم سؤال خانه و الحق ندیدهام
از این سؤال غیر مذلت اثر هنوز
کردی حوالتم به امیری که مام دهر
آزادهای نزاده چو او یک پسر هنوز
❈۵❈
لیکن دو هفته بیش کنون کز تغافلش
چون بدسگال جاه توام دربدر هنوز
باری گواه باش که جز حرف مدح او
نگذشته بر زبانم حرفی دگر هنوز
کامنت ها